کور دل

   در مطلب قبلی به ظاهربینی و سطحی نگری و همچنین به نتایج رضایت درونی اشاره کردم. برای این که پیوستگی بین مطالب وجود داشته باشد این پست را اختصاص دادم به تفاوت دیدگاه ها. چیزی که بین ما ایرانی ها بیشتر جلوه ی منفی خودش را نشان داده است. در ادامه داستانی واقعی از یک استاد ایرانی که قبلا در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا (Santa Clara California) مشغول به تحصیل بوده، نقل شده است:

   << چندين سال قبل براي تحصيل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ايالات متحده شده بودم، سه-چهار ماه از شروع سال تحصيلي گذشته بود كه كار گروهي براي دانشجويان تعيين شد كه در گروه هاي پنج-شش نفري با برنامه زماني مشخصي بايد انجام مي شد. دقيقا يادمه، از دختر آمريكايي كه درست روي نيمكت کنار من مي نشست و اسمش كاترينا بود، پرسيدم كه براي اين كار گروهي تصميمش چيه و او پاسخ داد که اول بايد برنامه زماني رو ببينه. ظاهرا برنامه دست يكي از دانشجوها به اسم فيليپ بود. 

- پرسيدم: "فيليپ رو مي شناسي؟ "

- كاترينا گفت: "آره! همون پسري ...




ادامه نوشته

آسایش نزدیک است اما دست نیافتنی!

سلام.

ساعت 2 بامداد، من، مهرداد، اینجا صدای بوشهر... !

فشار امتحانات پایان ترم روی دوش بنده برداشته شده و چند کیلویی وزن کم کردم. اما انصافا چند سالی بود چنین فشار جسمی، روحی، ذهنی و ... را احساس نکرده بودم! هم باید به پایان ترم و پاس کردن دروس فکر می کردم، هم توبه بابت درس نخوندن واسه میان ترم و هم این که چطوری درس بخونم واسه پایان ترم! البته اگر پروژه ی سنگین برنامه نویسی (بازی معروف تتریس Tetris) هم به آن اضافه کنید که دیگه نور علی نور می شد!

البته شاید الان فکر کنید عنوان مطلب چه ربطی به متن داشت؟!



خواستم بگویم ...


ادامه نوشته