به جان مادرت، اگه من راست بگم!
گستره ی قسم خوردن (ببخشیدا...) به نوامیس آنان نیز رسیده است...! من نمی دانم چه کسی گفته که برای باورِ حرف، حتما باید جان مادرت را قسم بخوری؟! آن هم 100 بار در روز. یعنی همان قولی که می دهی کافی نیست!؟

جالب این جا است که برای برخی، این قسم خوردن ها جنبه ی طنز پیدا کرده است;
- آره جونِ عمهَ ـــت...
- تو به روح اعتقاد داری؟؟
- مادرت به عزات بشینه اگه دروع بگی!
- پدر سوختـــــــــــــه، راست می گی؟؟؟!
به دلیل حفظ شئونات دیگر نمی توانم ادامه بدهم...
واقعا چرا فرهنگ ما باید به جایی برسد که خانواده ی یکدیگر را به سخره بگیریم؟
قسم خوردن پدیده ی جدیدی نیست. در صدر اسلام هم قسم خوردن بوده.... اما آن بزرگواران به چه قسم می خورده اند و ما به چه...
ایشان برای اثبات چه محتوایی قسم می خورده اند و حال ما به کجا رسیده ایم...
قول دادن و قسم خوردن آدابی دارد. با تکرار، این غلط را فراگیـر نکنیم.
چه کسی دوست دارد چند سال دیگر فرزندش این گونه والدینش را بازیچه ی دست دیگران کند؟!
پ.ن: یکی از بازدیدکنندگان حدیث جالبی را در بخش دیدگاه ها مطرح کرده است. پیشنهاد می کنم مشاهده بفرمایید.
مهرداد هستم. دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر. به کارهای فرهنگی علاقه دارم و خبرنگاری هم می کنم. داوری بسکتبال هم از رشته های مورد علاقه ام بوده و در آن فعالیت دارم. در این وبلاگ هم سعی دارم برخی خط قرمزهای فرهنگی را کنار بگذارم تا با هم، به واقعیت های جامعه خودمان نگاه کنیم.